روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخواست
می به میخانه بجوش آمد و می باید خواست
نوبت زهد فروشان گران جان بگذشت
وقت شادیّ و طرب کردن رندان برخواست
چه ملامت بود آن را که چو ما باده خورد
این نه عیب است بر عاشق و رند و نه خطاست!
باده نوشی که در او هیچ ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که در او رو و ریاست
ما نه مردان ریاییم و حریفان نفاق
آنکه او عالم سرّ است بدین حال گواست
فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم
وانچه گویند ره اینست بگوییم رواست
چه بود گر من و تو چند قدح باده خوریم
باده از خون رزانست نه از خون شماست
این نه عیب است کزین عیب خلل خواهد بود
ور بود عیب چه شد مردم بی عیب کجاست؟
حافظ از عشق خط و خال تو سرگردانست
همچو پرگار ولی نقطه ی دل پابرجاست...
قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک :
شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند
همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فکر راه های
دررو نباشید ... !!
خدا که فقط متعلق به آدم
های خوب نیست
خدا، خدای آدم های
خلافکار هم هست
فقط خود خداست که بین
بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت
است ...